همچون انار خون دل از خویش می خوریم!
روزمرگی با چسب دوقلو چسبیده است به من و رهایم نمی کند.
به مقدار انرژی اکتیواسیون جهت پرش به لایه های بالاتر نیازمندیم!
«یک الکترون خسته بلاتکلیف»
چای عراقی
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد
خوشا به حال خیالی که در حرم مانده
وهر چه خاطره دارد از آن محل دارد
به یاد چای شیرین کربلائی ها
لبم حلاوت "احلی من العسل "دارد
چه ساختار قشنگی شکسته است خدا
درون قالب شش گوشه یک غزل دارد
بگو چه شد که من این قدر دوستت دارم
بگو محبت ما ریشه در ازل دارد
غلامتان به من آموخت در میانه ی خون
که رو سیاهی ما نیز راه حل دارد
صفحه 13،14
رقعه| سید حمیدرضا برقعی